آیدان تونر-راجرز، دانشجوی دکتری اقتصاد در MIT، در ۲۷سالگی توانست برای مدت کوتاهی به چهرهای ستاره در دنیای اقتصاد تبدیل شود؛ اما این صعود خیرهکننده خیلی زود جای خود را به سقوطی جنجالی داد. او اواخر سال ۲۰۲۴ با انتشار یک مقاله پژوهشی درباره تأثیر هوش مصنوعی بر محیط کار، توجه رسانهها، دانشگاهیان و حتی سیاستمداران را به خود جلب کرد؛ تا جایی که در کنگره آمریکا هم به این مقاله استناد شد.
چهرهی تونر-راجرز روی صفحات والاستریت ژورنال بهعنوان نابغهی جوان اقتصاد چاپ شد و در کنار او نام و تصویر استادان راهنمایش، از جمله دارون عجماوغلو، برنده جایزه نوبل اقتصاد، هم قرار گرفت. در این مقاله ادعا شده بود که هوش مصنوعی باعث افزایش نوآوری و بهرهوری کارکنان میشود؛ اما تنها چند هفته بعد، استادان او با یک پرسش جدی روبهرو شدند: آیا آیدان تونر-راجرز این مقاله را اساساً از پایه ساخته است؟
با فرارسیدن فصل بهار، او دیگر دانشجوی MIT نبود و دانشگاه رسماً اعلام کرد دادهها و نتایج مقالهاش فاقد اعتبار و پشتوانه هستند. اکنون پرسش اصلی این است که چطور یک دانشجوی تازهکار با چهرهای ساده و سابقهای ظاهراً بیحاشیه، توانست برخی از برجستهترین ذهنهای آکادمیک جهان را فریب دهد. دیوید اوتور، یکی از استادان اقتصاد MIT که در ابتدا از تحقیقات او حمایت کرده بود، میگوید: «چنین اتفاقی از هیچ نظر منطقی بهنظر نمیرسد.»
فرهنگ اعتماد در دانشگاه و تب هوش مصنوعی دو عامل مهم موفقیت اولیه تونر-راجرز بودند. فضای آکادمیک MIT بر پایه اعتماد، صداقت علمی و دقت در پژوهش بنا شده است و از سوی دیگر، موضوع هوش مصنوعی این روزها یکی از داغترین حوزهها در اقتصاد و علوم داده است؛ حوزهای که تقاضای بسیار زیادی برای تحقیقات جدید در آن وجود دارد.
آنچه همکاران و استادان راجرز را شوکه کرد، مقیاس و عمق فریبکاری او بود. او فقط چند متغیر را دستکاری نکرده بود؛ بلکه بهنظر میرسید کل داستان مقاله را از ابتدا ساخته است. تونر-راجرز پس از ترک دانشگاه، به برخی دانشجویان گفته بود مشکل مقالهاش فقط یک مسئله حقوقی کوچک درباره مالکیت دادهها است و ادعا میکرد به مجموعه عظیمی از دادههای یک شرکت بزرگ علوم مواد دسترسی داشته است.
براساس گفتههای خودش، شرکتی که آن دادهها را در اختیار داشت قصد داشت همکاری را متوقف کند و او برای حل مشکل، بهسمت استفاده از یک توافقنامه جعلی رفته بود. همین ادعاها بعدها مسیر تحقیقات را پیچیدهتر کرد. اکنون استادان اقتصاد MIT در حال بازنگری استانداردهای پژوهشی برای پایاننامهها و مقالات دانشجویان هستند؛ از جمله بررسی دقیقتر دادههای خام و مدارک پشتیبان. در مقابل، دانشجویان نیز تلاش میکنند با شفافیت بیشتر نشان دهند که کارشان واقعی و قابلاتکا است.
آیدان تونر-راجرز در سال ۲۰۲۳ وارد دوره دکتری اقتصاد MIT شد؛ پذیرشی که خود بهتنهایی موفقیتی بزرگ محسوب میشود، چون هر سال حدود ۸۰۰ نفر برای این دوره درخواست میدهند و در نهایت تنها ۲۰ تا ۲۴ نفر ثبتنام میکنند. او در شهری کوچک در کالیفرنیا در کنار چهار خواهر و برادرش بزرگ شد؛ پدرش معلم کلاس دوم و مادرش مدیر یک مدرسه موسیقی بود. اطرافیانش او را دانشآموزی باهوش، ورزشکار و بدون سابقه جدی دردسر معرفی میکنند. در دوران مدرسه در بسکتبال و تنیس استعداد زیادی داشت و میان همتیمیهایش فردی محبوب بهحساب میآمد.
علاقهی او به اقتصاد در کالج مکالستر شکل گرفت؛ جایی که موفق به گرفتن بورسیه شد و حتی همراه یکی از استادانش مقاله پژوهشی نوشت. سپس به مدت دو سال در فدرال رزرو نیویورک کار کرد و در این مدت در نگارش چند تحقیق منتشرشده در مجلات معتبر مشارکت داشت.
در مقاله جنجالیاش، تونر-راجرز مدعی شده بود که یکی از همکلاسیهای سابق او در شرکت بزرگ علوم مواد کار میکرده و از همین طریق به دادههای یک آزمایش وسیع هوش مصنوعی دست یافته است. او در این مقاله، ابزاری مبتنی بر هوش مصنوعی را توصیف میکرد که در اختیار ۱۰۱۸ دانشمند یک آزمایشگاه قرار گرفته بود؛ آزمایشگاهی متعلق به یک شرکت آمریکایی فعال در حوزه طراحی مولکولی مواد. به ادعای او، این ابزار باعث شده دانشمندان مواد بیشتری کشف کنند و تعداد ثبت اختراعها افزایش یابد؛ ضمن اینکه گفته بود مزایای ابزار برای دانشمندانی که قبلاً موفقتر بودند بیشتر هم بوده است.
در نسخههای بعدی مقاله، او نتایج یک نظرسنجی را هم اضافه کرده بود که نشان میداد دانشمندان با وجود افزایش بهرهوری، رضایت چندانی از این ابزار هوش مصنوعی ندارند. همین ترکیب «افزایش شدید بهرهوری» و «نارضایتی کاربران» به جذابیت داستان او برای رسانهها و پژوهشگران افزود.
هرچند در میان استادان، نظرات متضادی درباره کیفیت و نتایج پژوهش او وجود داشت، مقاله خیلی زود به موفقیتی چشمگیر دست یافت و حتی در مجله معتبر نیچر نیز به آن اشاره شد. اما همین شهرت، مسیر را برای بررسیهای جدیتر هموار کرد.
انتشار گسترده مقاله سبب شد که متن آن به دست چارلز الکان، دانشمند علوم کامپیوتر در دانشگاه کالیفرنیا، برسد. الکان که سابقه فعالیت در آمازون و هدایت تیمهای یادگیری ماشین را داشت، معتقد بود نتایج مقالهی تونر-راجرز «بیش از حد خوب» بهنظر میرسد و ابزار توصیفشده در عمل نمیتواند تا این اندازه کارآمد باشد.
او با توجه به تجربهاش حدس میزد اگر چنین ابزار قدرتمندی واقعاً وجود داشت، شرکت سازنده نهتنها آن را پنهان نمیکرد، بلکه با افتخار آن را معرفی میکرد. الکان پس از بررسی مقاله، به این نتیجه رسید که موضوع فقط یک خطای علمی ساده نیست، بلکه میتواند مسئلهای جدی در مورد صداقت آکادمیک باشد. او یک هفته بعد از انتشار مقاله، نامهای به دارون عجماوغلو و دیوید اوتور در MIT نوشت و در آن صداقت علمی مقاله را زیر سؤال برد.
در همین دوران، شرکت کورنینگ علیه فردی که دامنه corningresearch.com را ثبت کرده بود، به سازمان جهانی مالکیت معنوی (WIPO) شکایت کرد. دارنده این دامنه میتوانست ایمیلها و آدرسهایی بسازد که ظاهراً به کورنینگ وابستهاند، در حالی که هیچ ارتباط رسمی وجود نداشت.
WIPO خیلی زود متوجه شد فردی که این دامنه را ثبت کرده، ظاهراً آیدان تونر-راجرز است. او به شکایت کورنینگ واکنشی نشان نداد و هنوز جزئیات بیشتری از این پرونده منتشر نشده است. در ادامه، استادان تونر-راجرز پرونده را به کمیته انضباطی MIT ارجاع دادند و از همان زمان او دیگر در دانشگاه حضور پیدا نکرد.
سرانجام دانشگاه MIT پس از بررسیهای متعدد، مقاله را رسماً بیاعتبار اعلام کرد و تأکید نمود که منشأ، صحت و اعتبار دادههای استفادهشده در پژوهش نامشخص است. در بیانیه دانشگاه نامی از تونر-راجرز برده نشد و تنها این جمله آمد که «نویسنده دیگر در MIT حضور ندارد».
از سوی دیگر، دو شرکت 3M و کورنینگ نیز به والاستریت ژورنال اعلام کردند آزمایشی با مشخصات ذکرشده در مقاله انجام ندادهاند و هیچ دادهای هم در اختیار تونر-راجرز قرار ندادهاند. به این ترتیب، داستان «صعود و سقوط» این دانشجوی جوان، به نمونهای هشداردهنده در دنیای آکادمیک تبدیل شد؛ نمونهای که نشان میدهد حتی معتبرترین نهادهای علمی نیز در صورت نبود نظارت دقیق بر دادهها و روش تحقیق، میتوانند قربانی پژوهشهای ساختگی شوند.




